پایگاه علمی ، ادبی و فرهنگی مظفر شریعتی
تاريخ مختصر ايران
راستش من گرچه ايراني هستم اما دل
خوشي از تاريخ گذشته كشورم ندارم و اگر چماق.... را بر سرم فرود نياوريد افتخاري هم به بسیاری از آنچه در اين سرزمين نفرين شده اتفاق اقتاده
نميكنم . حتی به امپراطوری
عظیمی که روزگاری داشتیم . چرا که اگر چه شرایط
دفاع از خود را که گاه نیازمند دست یازیدن
به شمشیر قدرت بوده و هست را درک میکنم آنهم در عهد باستان ، اما به
هر حال امپراطوری تشکیل دادن یعنی
زور گفتن به دیگران که تقریبا در همه موارد و نمونه ها از هدف
اولیه خود یعنی دفاع از
خود بسیار دور افتاده و به ارضای حس خود خواهی و
جهانخواری تبدیل شده و خواهد
شد .
اگر چه دست کم وقتی میبینم که ستونهای تخت جمشید
ما با پرداخت حقوق آنهم حقوق های
بالا و حتی تحت نظارت زنان سرکار گر و مهندسی ساخته میشده است که از مزایای بسیاری نیز
در هنگام بچه دار شدن استفاده میکرده اند (از جمله یک سال مرخصی
بدون حقوق ) و بر نقش های آن اثری از شلاق به چشم نمیخورد ،یا دست کم یکی از پادشاهان امپراطوری
هخامنشی یعنی کوروش با
مردم سرزمینهایی که فتح میکرد به نیکی بر
خورد میکرد ( نه در همه ی
موارد چرا که اعمال قدرت برای
تشکیل یک امپراطوری
حتما با جنایاتی نیز همراه خواهد بود ) و منشور فرامین
او به حق یا
ناحق و با هر استدالالی اولین
منشور حقوق بشر در نظر گرفته شده است ، احساس بسیار خوبی به من دست میدهد
. چرا که در هر صورت تاریخ
اگر نه به صورت مطلق با نسبت
بسیار بالایی از کوروش به نیکی یاد کرده است
و نه ظلم و جنایت . این را مقایسه کنید با
وقتی که میخوانم که اهرام مصر
چگونه در زیر شلاق و بر
استخوان اجساد بردگان ساخته شده
اند .
اما به هر حال متاسفانه سر تا پاي تاريخ گذشته ما پر است از خيانت
خودمان به خودمان ! اینکه در
کشوری با چند هزار سابقه تمدن تنها چند ستون افتاده تخت جمشید از گذشته برایمان باقی مانده است بیشتر به دلیل همین خیانتهاو جهالتهای خود ما بوده است و سر فرود آوردن در مقابل تجاوز و تحمل تحقير و از آن دردناكتر در خدمت متجاوز در آمدن و كاسه داغ تر از آش شدن در خدمت به فرهنگ متجاوز .این خود ما هستیم
که در هر دوره آثار به جا مانده از دوره قبلمان را نابود میکنیم
! راستش
اينكه چرا و چگونه زبان ملي ما تا كنون حفظ شده است خود به معجزه اي شبيه
است كه بايد در مورد آن تحقيق كرد ! که آن هم به مدد علاقه وصف ناپذیری که امروزه ما در
بکار بردن واژه های انگلیسی برای فخر فروشی داریم
! و فقدان فعالیت بنیادهای مسئول واژه سازی برای
معادل سازی هزاران واژه خارجی که در روز به ناچار وارد زبانمان میشود
بزودی چیزی از آن نیز
باقی نخواهد ماند و به دنبال
آن نیز چیزی از گذشته
مان باقی نخواهد ماند ، چه
همان چند قلم گزینه مفید آن و
چه تجارب تلخ آن که با فراموشی تکرار خواهند شد. تجربه عینی
اطرافیان ما که زبان فرزندانشان به
دلیل مهاجرت تغییر کرده
است بخوبی نشان میدهد که با تغییر زبان ،هویت فرهنگی
گذشته شخص پاک شده و شخص هویت جدید ناقصی
پیدا میکند که هیچگاه نیز مورد پذیرش سرزمین
جدیدش قرار نخواهد گرفت . مصري ها كه همان مردم تمدن مصر باستان بودند پس از حمله اعراب با از دست دادن زبان
خود فرهنگ و سابقه تمدن بزرگ خود را نیز لاجرم از دست دادند
( 1 ) و اينك آنها خود ،خود را كشوري عربي ميدانند .حال آنکه هنوز در میان اعراب بیگانه شناخته
میشوند !ضمن آنکه تمدن مصر باستان کجا و اعراب کجا ؟! .
ساسانيان ملت خود
را به کمک موبدان زرتشتی و همان آیینی که شعارش زیبا ترین شعار مختصر و مفید جهان یعنی پندار نیک ، گفتار
نیک و کردار نیک بود به شدت طبقه بندي كرده و نفس ملت خودشان را بريدند . آنچنان که وقتی اعراب آمدند برخی
از مردم هم دق و دلي خود را در پذيرايي از اعراب نشان دادند ( صرف نظر از
مقاومتهاي دليرانه اي نيز كه در برخي
نواحي صورت گرفت ) و سپس با وجودیکه
دیدیم که مساواتشان تنها در تقسیم برابر غنایم و زنان و
فرزندان ما خلاصه میشد ،تا ميتوانستيم
(500 سال ! )در حاليكه ما را موالي
خود نیز ميدانستند، نه تنها به خودشان كه به زبان و آیین
و فرهنگشان هم خدمت كرديم . بعد هم به
تلافي اين دق و دلي که باز از آنها
داشتیم ، 300 سال هم از مغول ها ي
وحشي که باز همه چیزمان را نابود
کردند پذيرايي كرديم و البته میدانیم که حمله مغولان به سرزمین
ما به هیچ روی قابل مقایسه
با حمله اعراب نبود . مغولها وفتی به ناحیه ای میرسیدند
تقریبا آن را به صورت مطلق نابود میکردند . اما ما خوشحال بودیم
چون دست کم دمار از روزگار اعراب درمی آوردند ! . بعد هم كه
صفويه خودمان سر كار آمدند ،گرچه خطي دور سرزمين ايران كشيدند ودوباره ملیت و پرچم
واحد و مستقلی برایش
برافراشتند ، اما آنچه در برخي زمينه های دیگر در داخل كردند نيز خسارتي كمتر از حمله اعراب و
مغلان نداشت . و سرانجام زندیه تنها
سلسله ای که خود را وكيل مردم خواند و نه حاكم بر آنها فقط چند سال
توانست در مناطق محدودی دوام بیاورد و باز با زخم خیانت
! ، قاجار ها با آنچه كه ميدانيد، آمدند
و ماندند و خود ، مردم و کشور ما را در شرایطی در بیخبری
و فقر و جهالت نگه داشتند که در خارج از ایران دنیا داشت به سرعت
متحول میشد .
به هر حال جدول زیر نگاهی
است مختصر و تلگرافی بر تاریخ ایران . سرزمینی که هنوز پس از 2500 سال باید
هم آوا با پادشاه آن زمان از خداوند بخواهیم تا این سرزمین را از دشمن ، خشکسالی و دروغ
محفوظ نگاه دارد .
1--
تمدن البته نه در بعد انسانی
که همه تمدنهای ما تا کنون در این بعد سابقه خوبی نداشته اند .
لطفا بخوانيد
:
گزيده اي از كتاب
چرا در مانده ايم ؟ (جامعه شناسي خودماني ) حسن نراقي
گزيده اي از
خلقيات ما ايراني ها محمد علي
جمالزاده
سال ميلادي |
سال هجري قمري |
سال هجري شمسي |
مدت/ سال |
|
|
|
|
7000 سال قبل از ميلاد |
|
|
2145 سال |
|
|
|
|
2850 تا 705 قبل از ميلاد |
|
|
155 سال |
سلطنت ايلام |
تولد زرتشت 1100 قبل از
ميلاد ( بنا به يك روايت ) |
|
|
705 تا 550 قبل از ميلاد |
|
|
220 سال |
ماد ها |
|
|
|
550 تا 330 قبل از ميلاد |
|
|
220 سال |
امپراطوري هخامنشي (1) html امپراطوري هخامنشيان (1) pdf امپراطوري هخامنشي (2) |
كمبوجيه – كوروش اول – تيس پس – كوروش دوم – كمبوجيه – كوروش بزرگ-
كمبوجيه – داريوش بزرگ – خشايارشا-. . داريوش دوم – اردشير دوم و سوم – داريوش
سوم |
ماجراي برديا و گئوماتا ) |
هرودوت
، گزنفون |
331- 323 قبل از ميلاد |
|
|
76 سال |
حمله اسكندر |
دلاوريهاي آريو
برزن و همراهانش |
|
|
324- 249 قبل از ميلاد |
|
|
475 سال |
|
|
|
|
249 قبل از ميلاد |
|
|
|
اشكانيان ( پارتها ) |
اشك اول تا پنجم مهرداد فرهاد اردوان و ... |
|
|
0 |
|
|
|
||||
تا 226 بعد از ميلاد |
|
|
410 سال |
||||
226 تا 636 ميلادي |
|
|
|
اردشير بابكان-شاپور اول-. . .يزدگرد اول – 0 قباد اول –جاماسب-– خسرو انوشيروان
عادل 0 هرمز چهارم – خسرو پرويز –بهرام چوبينه |
آيين زدشت دين رسمي كشور شد . ظهور ماني و مزدك جنگهاي معروف ايران و روم |
|
|
622 |
0 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
820 تا 872 |
52 |
|
|
|
|
|
|
870-892 |
22 |
|
|
|
|
|
|
874-903 |
30 |
|
|
|
|
رودكي-فارابي – ابوعلي سينا، رازي – خوارزمي- فارابي |
|
928-1042 |
115 |
|
|
|
|
|
|
935-1055 |
123 |
|
|
|
|
|
|
962 تا 1186 |
224 |
|
|
|
|
فردوسي ، ابوريحان بيروني ، |
|
1037 تا 1220 |
183 |
|
|
|
خيام |
||
1221 تا 1499 |
228 |
|
|
تلخ ترين و تاريكترين دوران تاريخ ايران |
خواجه نصير الدين طوسي وزير هلاكو خان |
|
مولوي ،
سعدي ( قرن 7 هجري) حافظ
( معاصر آل مظفر قرن 8 هجري ) |
1499 تا 1736 |
238 |
|
|
|
|
|
|
|
12 |
|
|
|
|
|
|
1750 تا 1779 |
29 |
|
|
|
|
|
|
1794 تا 1925 |
132 |
|
|
قاجار |
انقلاب مشروطيت |
|
|