صفحه
ويژه
افسانه
شريعتي ( عيوضي
)
|
ranginkaman
|
|
|||
آنكه
ميگويد
دوستت دارم خنياگر
غمگيني است
كه آوازش را
از دست داده
است
اي كاش عشق را
زبان
سخن بود هزار
كاكلي شب در
چشمان توست هزار
قناري خاموش
در
گلوي من عشق
را اي كاش
زبان سخن بود آنكه
ميگويد
دوستت دارم دل
اندوهگين
شبي است كه
مهتابش را
ميجويد احمد
شاملو كساني
هستند كه با
ما صحبت ميكنند
، ولي ما به
آنها گوش
نميدهيم
. كساني
هستند كه ما
را مي آزارند
، اما زخمي
ماندگار
باقي
نميگذارند . اما كساني
نيز هستند كه
بر سر راه
زندگي ما
قرار ميگيرند
، و مهر و
نشانشان را
براي هميشه
بر ما
ميگذارند . سيسيليا
ميرلز
به دنبال
كساني نباش
كه با آنها
زندگي كني ،
به دنبال
كساني باش ،
كه بدون آنها
نتواني زندگي
كني . ويليام
شكسپير Yadbod92
مرگ
تباه شدن جسم
نيست . فراموش
شدن در اذهان است . هرگز
فراموشت نميكنم
. نميدانم
مرداني كه
زنان را
كمتر انسان
ميدانند ،
چگونه در
چشمان مادر
و همسر خود
نگاه ميكنند
. يكي
چه شيرين
آرامشي را
ميدهد ،
و ديگري
چه شيرين
ميستاند
. وجود
ناكامل يك انسان
تنها در كنار
وجود ديگري
،همانند خود
او ، مساوي
در حقوق
انساني و
متفاوت در
انديشه ها ،
خواست ها و
نياز ها است
كه
ميتواند
كامل شود . قسمتي
از يادداشت
به مناسبت دومين
سالروز
مسافرت ابدي
افسانه |
|||||
مردي
كه همسرش را
از دست داده
بود ، شبي
در خواب
ميبيند كه همسرش در
خانه اي
تاريك نشسته
در حاليكه
تعداد زيادي
شمع خاموش در
اطراف خانه
قرار دارد .
مرد ابتدا همسرش
را به شدت در
آغوش ميكشد
و سپس از او
ميپرسد كه
اينهمه شمع
چگونه اينجا آمده است و
چرا او يكي را
روشن نميكند
؟ همسرش به
او ميگويد " هر
بار كه تو مرا
به ياد مي
آوري شمعي
روشن براي
من ميرسد . اما
اشكهاي تو
شمع هاي مرا
خاموش ميكند .
" |
|
||||
عشق
وابستگي
نيست ،
همبستگي
است . . افسوس
، آن زمان که
بايد دوست
بداريم ،
کوتاهی
ميکنيم،آن
زمان که
دوستمان
دارند ، لج
بازی ميکنيم
و بعد براي
آنچه از دست
رفته آه
ميکشيم وقتي که دیگر
نبود من به
بودنش نیازمند
شدم، وقتی که
دیگر رفت من
به
انتظارآمدنش
نشستم، وقتی
که دیگر نمی
توانست مرا
دوست داشته
باشد من او را
دوست داشتم،
وقتی که او
تمام کرد من
شروع کردم ،
وقتی او تمام
شد من آغاز
شدم وچه سخت
است تنها شدن دو
نفر که عاشق
اند و عشق آنها
را به وحدتی
عاطفی
رسانده است؛
واجب
نیست که هر دو
صدای کبک،
درخت نارون ،
حجاب برفی قله ی
علم کوه ، رنگ
سرخ و بشقاب
سفالی را
دوست داشته
باشند اگر
چنین حالتی پیش
بیاید، باید
گفت که یا
عاشق زائد
است یا معشوق....
...
كامل
اين
نوشته را از
نادر
ابراهيمي بخوانيد
وقتي
بودي
همينقدر كه
ميدانستم
سلامت و شاد
در كنار من و
يا
بيمارانت هستي
، اگر
كتابي
ميخواندم ،
فيلمي ميديدم و يا به
قول خودت پشت
آن دستگاه پر دكمه
مينشستم (
كامپيوتر ) .
حتي خودم را
نيز فراموش
ميكردم
اما از روزي
كه رفته اي لحظه اي
نيست كه در
يادم نباشي و
بي اغراق اگر
در لحظات و
ثانيه هاي فرد در
زندگي كنوني
خود باشم ، در
ثانيه هاي
زوج ،با تو و
خاطرات تو
هستم . |
|||||
صداي
آژير قرمز در
محوطه
بيمارستان
مي پيچد . اغلب
بيماران ،
پزشكان و
پرستاران به
طبقات زيرين
بيمارستان
منتقل شده
اند . اما
پرستار جوان
در حاليكه
نوبت كاري او
پايان يافته
است به جاي
حضور بر سفره
هفت سين و مراسم
نوروزي در
كنار
خانواده خود
، بر خلاف
مقررات
بيمارستاني
با كفشهاي
معمولي
صدادار در راهرو
بيمارستان
قدم ميزند تا
بيماراني كه
توان رفتن به
پناهگاه را
نداشته اند
بدانند كه
پرستارشان
آنها را رها
نكرده و در
اين شرايط
نيز بر بالين
آنها ميباشد . با
اولين احساس
دردي كه
همسرم در
ناحيه كمرش پیدا
کرد
بلافاصله
به مجهز ترين
مركز پزشكي
ايران يعني
بيمارستان
ميلاد تهران مراجعه
کردیم .
پزشك متخصص
كليه او را
ديد و با توجه
به
سونوگرافي
كليه
گفت چيزي
نيست . اين پزشك
متخصص به ما
گفت كه كليه
اش مشكلي
ندارد
اما
نگفت
كه براي
مشخص شدن
منشاء درد بايد چه
بکنیم .
ظاهرا
پزشكان ما
تصور ميكنند بيماران
هم مثل آنها همه چيز
را ميدانند.
اما درد
ناحيه كمر
همسرم
همچنان باقي
بود . همسر
من روز به روز
ضعيف تر ميشد
و كم كم شبها
فقط به صورت
نيمه نشسته
ميتوانست
بخوابد و
چون او خود
پرستاري
شاغل در يك
كلينيك
پزشكي بود و هر
روزنيز با
پزشك آنجا در
ارتباط بود ،
من نيز
متفاعد شده
بودم كه لابد به گفته
پزشك آن
درمانگاه
همان
آنفولوانزاي
افغاني است !.
بخصوص كه
تجويز مسكن
ناپروكسن
نيز موثر
واقع شده بود
و دردهاي
خنجري هنگام
حركت را آرام
كرده بود !
اما دريغ از
يك عكس ساده
از ريه فردي
كه مرتب سرفه
ميزند ، تنگي
نفس دارد ،
روز به روز
ضعيف تر
ميشود و شبها
نميتواند
درازكش بخوابد
! چه از طرف
متخصصي كه در
مجهز ترين
مركز پزشكي
ايران او را
ديد و چه
پزشكي عمومي
كه هر روز او
را ميديد .اگر
عكسي از ريه
گرفته ميشد ، شايد
زود تر متوجه
ميشديم و
شايد هنوز
ميشد كاري
كرد و یا شاید
بیشتر زندگی
میکرد .
اي كاش به
فكر خودم
رسيده بود كه عكسي
از ريه او
بگيريم ! ! آخر
چطور ممكن
است براي
بيماري كه
سرفه ميزند و
ضعيف شده و
شبها نميتواند
بخوابد يك
عكس ساده
ريه درخواست
نشود ؟! وقتي
كه بعد ها به
ناچار به
جان كتابهاي
پزشكي
افتادم ( چرا
كه متاسفانه
ما در
اجتماعي
زندگي
ميكنيم كه
بايد از هر
چيزي ، كمي
بدانيم ! )
ديدم كه
دقيقا درد هاي
خنجري با
تغيير موضع
در ناحيه
پهلو را يكي از
علائم عفونت
شدید
در ريه ذكر
كرده بود . اما این
تنها مسئله
در آور نبود . روز 29
اسفند به بیمارستان
میلاد تهران
مراجعه کردیم . مقداری
از آب ریه اش
را کشیدند و او را
بستری کردند و آنتی
بیوتیک
قدرتمندی
تجویز کردند
که
سرانجام تهیه
شد
اما
فردای آن
روز
آنتی بیوتیک
را قطع کردند
چرا که به هر
دلیل اشخیص داده
بودند
کاری از آنتی
بیوتیک
ساخته نیست .و
بیماری
خطر ناک تر
از این
حرفهاست . اما
میدانید چه شد ؟! روز بعد یعنی
روز اول سال
جدید
او را از بیمارستان
مرخص کردند ( بیرون
کردند ! ) چون بیمارستان
دو هفته و تا
پایان تعطیلات
که معمولا بیش
از دو هفته هم
طول میکشد
تعطیل
بود .
نه به
صورت کلی اما به
هر حال برای بیماریهای
تخصصی تعطیل
بود بیماران
آی سی یو و سی سی
یو را اغلب
مرخص میکنند
!! چون
در طی این
مدت
کار تخصصی
خاصی برای کسی
نمیتوان
انجام داد !! آری او را مرخص
کردند و
گفتند پس از
تعطیلات به بخش
آنکولوپی
مراجعه کنیم همین .
!!!!!!!!! حال
در طی این تقریبا سه هفته
چه بر ما گذشت
بماند
امری که
سالها قبل در
مورد مادرم نیز
تجربه کرده
بودم . به هر
حال پس از تعطیلات او
بلافاصله
تحت عمل جراحی
قرار گرفت و
مقادیر بسیار
زیادی مایع
از ریه هایش خارج شد
. پزشک میگفت تعجب
کرده بود که
او چگونه تا
کنون زنده
مانده بود . حدود بیست
روز هم
طول کشید تا
نتیجه
آزمایشات
بافت شناسی مشخص
شد و دیگر
خودتان حدس
بزنید که در
مقابل بیماری
چون سرطان ، به
هدر رفتن یک
ماه وقت
آنهم پس از
مراجعه به یکی
از بزرگترین
بیمارستانهای
کشور و حتی به
گفته ای در
خاور میانه چه نتیجه
ای دارد . طعم
تلخ تعطیلات
مرگبار
نوروزی این
مملکت
را
فقط کسانی میتوانند
درک کنند که
به مصیبتی اینگونه دچار
شده باشند .
تعطیلاتی که
حتی امکان
انجام هر
گونه کار مفیدی
از جمله هر
گونه تعمیرات
، تحقیقات و .. نیز
به دلیل تعطیلی
همگانی
منتفی است .
تعطیلاتی
که فقط
باید
با زجر کشیدن در
انتظار پایان
یافتنشان
باشی. حتی در مورد
اندک افرادی
که از آن برای
مسافرت هایی
که در طول سال
امکانش را
ندارند استفاده
میکنند
نیز
طعم تلخ رفت و
آمد سنگین
جاده ها و
مشکلات
مسافرت
سرانجام بر شیرینی
آن غلبه میکند
. ضمن
آنکه این
افراد نیز
خدایی
ناکرده اگر
به مشکلی
برخورد کنند
که چنین مباد سالهای
بعد به
صف مخالفان این تعطیلات بی معنی
، زشت و مهلک سه هفته
ای مملکت میپیوندند . به هر حال
نه ماه پس از این
ماجرا
در تاریخ
سوم بهمن 84 همسر
نازنینم مرا برای
همیشه
ترک کرد . گويي از
صحبت ما نيك
به تنگ آمده
بود
بار بربست و
به گردش
نرسيديم و
برفت روانش
شاد كه آنچه
در زندگي
دارم در
نتيجه آرامش خاطري
بود كه با او
بودن برايم
ايجاد كرده
بود . |
پرستار
افسانه
عيوضي در حين شيمي
درماني در
بيمارستان شهريور 84 |
||||
|
بي تو
افسانه
شبي باز از
آن كوچه
گذشتم همه تن
چشم شدم ،
خيره به
دنبال تو
گشتم در
نهانخانه
جانم ، گل ياد
تو درخشيد باغ صد
خاطره خنديد عطر صد
خاطره پيچيد بي تو
اما به چه حالي
من از آن كوچه
گذشتم |
|
|||
برخی از ویدئو ها و نما آهنگهای در یادبود افسانه :
فرصتی برای
وداع |
||
یاد
ایامی که در
گلشن فغانی
داشتیم |
|
|
ما از
رنگين كمان
گذشتيم |
||
تنهايي بر روی
قطعه کوتاهی
با همین نام
با صدای
استاد شجریان
|
||
تنهایی تصنیف
نهنگ با صدای
ابراهیم
منصفی |
||
کاروان (ليلي
من ) با صداي
محسن نامجو |
|
|
تصنيف
قديمي غروب
كوهستان
–ناهيد – |
|
|
زورق
شكسته (
کامل در
آپارات ،
خلاصه در یوتیوب
) |
||
احمد شاملو و زندگي |
|